ـ و ای دارم خفه می شم نفسم در نمی یاد
ـ عیبی نداره تو که قرار نیست هیچ وقت بمیری بذار خفه شی
از دوباره این بار دیگه با گوشه ی چشم نگاه نمی کنه کامل روش و برمی گردونه بدون هیچ واهمه ای تنها من نمی گم همه می دونن دیگه مثل گربه ی خونگیش دلربایی نمی کنه
رفتم
گفتم
نشستم
شنیدم
می نویسم
کی زمان خیره شدن و محو شدن می رسه