نمی دونم این کلمه از کجا اومده ولی این روزا گهگاهی بهش فکر می کنم ٬با ۳ چیز همش سر و کله میزنم٬ ولی هر کودوم ساز خودشو و میزنه نهایتا به این نتیجه میرسم که خودمو بزنم به نشنیدن٬ اصلا ازم بر نمیاد. ولی اگر کسی میخواد میتونه این طور فکر کنه که به چیزی فکر نمی کنم .
دلم برای سبده خرید مادربزرگم تنگ شده ٬دستم و می گرفت و می رفتیم خرید توی سبدش همه چیز جا داشت ٬این آخریها چرخ دارش و خریده بود.بعضی وقتها فکر می کنم تو وجود همه یه سبد هست که همه چیز و تو اون می ریزن گاهی هم درش و میذارن.
یه جعبه ی مکعب مستطیل روی دو خط موازی٬چهار گذرگاه برای فرار ذهن ٬صداهای
ذره ذره ی بارون از بالا از کنارها.
فاصله سرمایه ام می شود...
کمترش بیشتر ٬بیشترش کمتر...
ـ قبل از اینکه نوتی نوشته بشه صدایی از سازی در نمی اومد؟؟؟
ـ آدما پول پای چیزایی میدن که شبیه داشته باشه...