باز دیوار کهنه و استکان چای نیمه خورده و
پنجره ی نیمه باز و صورت سرما زده و
باز خیال مبهم و خنده ی دل خوشکنک و
باز من و گام های کوتاه و باز تو و قدم های آهسته...
از چشم ها چیزی نگفتی. درسته صورت سرمازده است ولی چشم ها چی؟
چشم باید که همه چی و دنبال کنه جستجوگر و منتظر
از چشم ها چیزی نگفتی. درسته صورت سرمازده است ولی چشم ها چی؟
چشم باید که همه چی و دنبال کنه جستجوگر و منتظر