بادبادک من در اوج آسمانهاست به دستان خالیم نگاه نکن نخش را رها کردم چون باید رها باشد نمی بینیش چون می خواستم خورشید را هم بالا برود تو که فکر نمی کنی خیال بافی می کنم نه!؟
پ ن: سوالهایم تکرارین کسی پاسخش را نمی دهد!؟
کیانوش
دوشنبه 12 شهریورماه سال 1386 ساعت 01:12 ب.ظ
زیبائی زندگی به تمام رویاهای شیرینی است که دوست داری و نداری و بادبادکت زیبا بود وقتی خورشید بدون سوزاندنش اجازه عبور می داد و لبخندی از شهامتت بر لب داشت
اولین باره که به وبلاگت سر می زنم نوشته هات خیلی خیلی قشنگن
نه.
سلام
زیبائی زندگی به تمام رویاهای شیرینی است که دوست داری و نداری
و بادبادکت زیبا بود وقتی خورشید بدون سوزاندنش اجازه عبور می داد و لبخندی از شهامتت بر لب داشت
اولین باره که به وبلاگت سر می زنم
نوشته هات خیلی خیلی قشنگن
نه... کاش ول ش نمی کردی.