سه تای خودم

اولی که ذوب شد داره میریزه و بعد میره به خورد ذرات خاک دومی هم هم رنگ شب میشه می خواد تو سیا هی شب گم بشه برای همین هر چی نور بود چید ولی خوب گنا هشم خرید خودشم هم رنگ شب شد فقط می مونه دونده امیدمم به اونه که پرت بشه تو یه جاده ای که پایان نداره اونوقت آرزوم براورده می شه میشم دونده

الان زمان زمان نواختن و منتظر بودن یه نفر هست که من و داره به سمت جاده راهنمایی می کنه دلم با هاش هم سازه

نظرات 1 + ارسال نظر
نوید شنبه 30 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:24 ق.ظ http://bottles.blogsky.com

خوش به حال ش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد