یه یاداشت قدیمی
من می روم همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد شاید هم خیلی دیر چرا که ۶ ماه و ۶ روز ۱۲ ساعت هست که مرا بی خبر گذاشتی و شاید همیشه منتظر خداحافظیم بودی ولی فرار چاره ای نکرد من برایت یاداشت میگذارم
پس برای من دیر شده و برای تو زود.وقتی این را می خوانی که دیری و زودی با دوری هم آغوش شدند.