سرمای زمستان از برف های سفید نیست

گاهی نمی خواهم شادیم تنها برای خودم باشد گاهی نمی خواهم شادی هایمان تمامی یابد گاهی از همه ی ماجرا می ترسم ولی زمستان هر سال می آید و بعدش هم بهار. اینجاست که وقتی شوقم را می بلعم روزهای دوری را به یاد می آورم که شوقم با خوشی اشتباه گرفته نشود. 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
سلام همسایه‌ها جمعه 14 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:47 ق.ظ http://rezatehranii.persianblog.ir

سلام.بیشتر نثر بود و اشکالاتی هم داشت.برای شنبه لینکت کردم

نوید شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:54 ب.ظ http://bottles.blogsky.com

می دونی که کار سختیه نوشتن اینجا... کاش می شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد