وقتی که روی سوال رو هم نمی دونی

 ساعت ها هست که پشت این چراغ وایسادم نمی دونم وسط این بیابون برهوت چرا جاده دوتا میشه و چرا قبل از دو راهی چراغ گذاشتن فکر نمی کنم حتی موجود زنده ای این اطراف باشه که به عنوان عابر از این خطوط عابر پیاده بخواد عبور کنه

خیله خوب الان تو یه جاده ای هستم که هوا مه و تاریکه و فقط اندازهایی از نوره اطرافم و احساس می کنم که یه لحظه با حجم حجیمی روبرو میشه و روشنایی کم میشه فکر کنم که تپه ای رو رد کردم این جاده هم پر از توهمه

بی خیال خیابون ولی عصر و می گازم و میام بالا تجسمم دچاره کابوس های بی سر و ته شده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد